سایهروشنهای نشست مسکو یا بازندهها-برندههای کرملین
خبرگزاری امید ؛نشست مسکو با همه هیاهو و حواشی آن بدون نتیجهی مثبت و دستآوردی خاص و صرفا با انتشار قطعنامهای پایان یافت. نشستی که در غیبت دولت مرکزی دایر شده بود و در عوض اعضای شرکتکنندة آن که اغلب جهادیها بودند، ادعای نمایندگی از مردم را داشتند.
در قطعنامه این نشست بر خلاف تبلیغاتی که برای آن دستوپا کردند، هیچ نکته تازه و درخور توجه که معطوف به صلحسازی باشد و روند صلح را تقویت کند دیده نمیشود؛ جز تکرار مکررات که پیش از این نیز در هر جلسه و برنامهای گفته شدهاست. با وجود اینکه نشست مسکو نتیجهای را برای مردم خسته از جنگ و کشور درمانده از خشونت در پی نداشت، اما در آن سر طیف پیامدهای منفی جِدی و سنگینی وجود داشت که برای مردم و جبهة ضد طالب فاجعهبار و ناامید کننده است و برای طالب قابل توجه و مستمسک قوی است. نتایج درخور تامل این نشست را میتوان در موارد و نکات زیرین جستوجو کرد:
۱- شکست در مقابل طالبان با هر صورت و پوششی و فربهشدن و تقویتکردن گفتمان طالبانی فاجعهی دردناک برای مردم و کشور است؛ چیزی که متاسفانه در نشست مسکو صورت گرفت. این شکست در جهات متعدد ذیل قابل مشاهده است.
الف: عدم توازن کمّی اعضای نشست که لشکری از مدعیان رهبری و جهاد و نیز برخی از نیروهای چپ سابق را در مقابل دو نمایندة سراپاکندة طالبان قرار داده بود که خفت و خواری این رهبرنماها را در پی داشت.
ب: در جهت محتوایی، طنز تلخ نشست این نکته بود که گفتمان طالبانی و مدعاهای زمانپریشانة آن گروه از جمله در اشغال بودن کشور، اصلاح کلی قانونی اساسی و نهادهای ملی و امنیتی، حذف لیست سیاه و آزادسازی زندانیهای جنایتکار طالبان و … تایید و تقویت گردید و شرکتکنندههای بلاهتزدهی نشست مسکو خواسته و ناخواسته در جهت تقویت موضع طالبان قرار گرفتند و آشکارا علیه خود و مردم رنجکشیدهی افغانستان واقع شدند.
۲- صحبتهای نشست دو روزه و مخصوصا قطعنامة پایانی نشان داد که فرق ماهوی بین طالب و این رهبران رانتی، خانهای بزرگ ایلی و تباری و بازماندگان از فهم مدنی و دانایی شهروندی وجود ندارد. طالبان آشکارا برای قدرت میجنگند و برای دستیابی به آن دست به هر اقدامی میزنند؛ نشست از منویات و جهان اندیشهگی خانهای اقوام نیز پردهبرداری کرد که اگر نیاز باشد و منافعشان اقتضاء کند، به هر امری حتا بهحراج گذاشتن نفس دولت و هستی این کشور نیز تن خواهند داد. نشان دادند که هیچ دغدغه و نگرانیای از بازگشت کشور به گذشتهی نکبتبار و بربادرفتن دستآوردهای ملی که خونبهای هزاران انسان است، ندارند.
۳- اختلاف آرا و پراکندگی در صحبتهای شرکتکنندگان نشست، بیانگر این نکته بود که شکاف جدی و عمیق میان نخبهخواندهشدهگان سیاسی همچنان عمیق و گسترده است. چیزی بهنام مصالح کشوری و منافع ملی بهعنوان اصول مشترک و خطقرمز در نظام اندیشهگی این جماعت وجود ندارد. در وضعیت بحرانی سیاست و ناتوانی دولت مرکزی همه بهدنبال منافع فردی-خانوادگی و گروهی خوداند و هر یک میخواهند از نمد این آشفتهگی کلاهی برای شخص خود ببافند و از آب گِلآلود ماهی مراد شان را صید کنند.
۴- بیحاصلی و بینتیجهگی نشست مسکو نشان داد که در غیبت دولت مرکزی و نبود آن هیچ مذاکره و نشستِ صلح و جنگی در افغانستان بهنتیجه نمیرسد. کما اینکه یگانه راه غلبه بر بحران کشور و عبور از دور باطل جنگ و خشونت، تقویت قدرت مرکزی و بهوجود آمدن دولت مقتدر است. در این 40 سال هرچه در این کشور از جنگ و جنایت و خشونت رفته است، در نبود و غیبت دولت مقتدر ممکن شده است. تضعیف دولت و جبهة ضد طالب فاجعه است و عاملان آن در پیشگاه مردم و کشور مسوولیت تاریخی دارند.
رویهمرفته نتیجه و پیامد نشست مسکو را در یک نکته میتوان خلاصه کرد و آن «مشروعیتبخشی به طالبان» است. طالبان با حضور در نشست مسکو منویات و برنامههای خود را مطرح کرده و عملا نشست را در همان جهت سوق دادند. حتا در قطعنامه پایانی نیز آزادسازی زندانیان، حذف رهبران از لیست سیاه، تعدیل و اصلاح نهادی ملی و امنیتی بعد از توافق صلح… را گنجاندند و بهعنوان یک گروه مقتدر مخالف دولت که حکومت مرکزی را نیز دور زده است، با قدرت تمام در صحنهای بینالمللی کسب مشروعیت کردند. اگر این نشست را ثمری بوده است، صرف برای طالبان بوده و برای دیگر شرکتکنندهها جز خفت و خواری چیزی در پی نداشته است.
عبدالمجید برهانی /خبرگزاری امید